حدیث فرشته من

واکسن 18 ماهگی

1391/8/19 10:16
نویسنده : فهیمه
457 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از برگشتن از اصفهان مهم ترین دغدغه من واکسن شما بود.

وووووی

کلا تو واکسن های سه گانت خیلی اذیت میکردی . منم واقعا می ترسیدم.

صبح شنبه 6 آبان،بابایی رفته بود. منم شما رو گذاشتم توی کالسکه پیش به سوی خانه بهداشت. وزنت 10.800 بود . یک واکستن به دستت و یکی با پات زدن و یک قطره فلج اطفال.

وقتی اومدیم خونه کلی بدو بدو کردیم تا واکسن تو پات پخش بشه و کمتر اذیت بشی.اما از غروب تا شب پا درد رو داشتی و کمی گریه میکردی اما به طور کلی خوب بود.

خدا روشکر دیگه واکسنات فعلا تموم شد.

اینجا شب هست که پات درد میکرد. پشتی پشتت گذاشتیم که راحت بشینی و سر گرمت میکردیم.

اینجا هم سر شب که کمی خوابیدی و تب هم داری

پسندها (1)

نظرات (9)

سمانه مامان کیمیا
19 آبان 91 16:37
خدا رو شکر که ذیت نشدی گلم....قروبنت برم که اینطوری لم داادی
ela
21 آبان 91 9:17
واش واش اين دختره رو ببين. چه لمي داده.
سپید مامان علی
21 آبان 91 17:08
خدا رو شکر که یک کوچولو اذیت شدی.....انشاءالله که همیشه سالم و سلامت باشی گلم...جوووونم که اینجوری لم دادی
سارا مامان رادین
27 آبان 91 12:11
چه خوب که الان دیگه خوبه خوب شدییییی چه لمیم داده این دخملی همه بچه ها این وقتا تا میتونن خودشون رو لوس میکنن نه که خریدار داره ناز و اداشون...........
مرسدس
11 آذر 91 14:54
هجده ماهگیت مباررررک گل خانوووومی... خوشحال میشیم به دیدن ما بیاین مامان جونی
سپید مامان علی
13 آذر 91 8:53
دلمون براتون تنگیده بیا وبلاگو آپ کن
سپید مامان علی
18 آذر 91 9:49
فهیمه جون نیستی؟ کجایی؟ دل نگرانت شدیم
مامان رانیا
27 آذر 91 22:17
ای جان موهاش داره پر می شه
آهو
31 فروردین 92 12:50
تولدت مبارک حدیثر خانم گل گلاب ایشاء الله 120 سالگیتو جشن بگیری کنار مامان بابات و بچه هات و نوه ها و نتیجه ها و نبیره ها و ...