حدیث فرشته من

دیدار دریا

1391/5/3 16:45
نویسنده : فهیمه
705 بازدید
اشتراک گذاری

دوباره ما راهی مشهد شدیم برای دیدن اقوام و زیارت. این بار از سمت جاده شمال برگشتیم و تو تنی به آب زدی. این دومین شمال تو بود. چند عکس از مسافرتت برای دختر گلم اینجا به یادگار می ذارم.

اللهم صل علی علی بن موسی الرضا

روی حیاط خونه باباجون در حال صرف عصرانه و دیدن گنجشک ها روی درخت

حدیث و پسر خاله

تو راه برگشت اول به یک جایی شبیه بهشت که نه خود بهشت رسیدیم

اینم یک پنجره رو به دریا

 اینجا توی آلاچیق که بودیم به سمت دریا که صدای موج ها میومد اشاره می کردی

بعد کنار دریا با تعجبی که داشتی صبحانه رو نوش جان فر مودی

اول که گذاشتیمت رو شن ها و آب دریا به پاهای کوچیکت خورد شک زده شدی و مرتب تا موج می اومد میگفتی اوه ه ه    اوه ه ه

بعد فرار رو به قرار ترجیح دادی و به روش خودت فرار کردی

آخ راحت شدم چه اصراری دارین من تو این وان به این بزرگی برم حمام

بعد یک آب تنی یک خواب میچسبه

 

 

اینم کنار رودخونه جاده هراز

خدا رو شکر که ما به دیدن طبیعتش موفق شدیم و صحیح و سالم به خونمون برگشتیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامی گل
3 مرداد 91 15:48
ای قربونت بشم خیلی بانمکی ماشا... 15 ماهگیت مبارک گلم
پدر مهریان
3 مرداد 91 21:58
با تشکر از زحمات فراوان مامان حدیث و همراه همیشگی من خیلی عالی بود خداوند به شما جزای جزیل دهد اما یکی دو تا عکس از بچه گی های باباش هم میذاشتی بد نبود هر چند که حدیث شکل باباشه
مامان رانیا
3 مرداد 91 22:03
به به وبلاگ دخملمون مبارک چه عکهای خوشگلی زیارتت قبول باشه
سپید مامان علی
4 مرداد 91 15:49
اولا زیارتت قبول خانوم طلاااا دوما رفتی دریا ، آب بازی کردی جونم وقتی نقاب زدی چه نینی نازی شدی فدای لالاکردنت جوجوی خوشگل
خاله جونی
7 مرداد 91 0:07
عزیز دلم چقد خوب بود که سفر مشهدمون با هم همزمان بود و همه خانواده دور هم جمع بودیم و تو و پسرخاله ات گل سرسبد جمع بودید خیلی دوستون دارم الهی همیشه شاداب و سرحال باشید
آهو
17 مرداد 91 18:03
وای چه دختر نازی بیا بریم باهم بازی با هم دیگه بخندیم خودتو یوقت نیاندازی